ضمن عرض سلام و احترام
بسیار سپاسگذاریم که به خانواده بزرگ ما پیوستید
برای اطلاع رسانی بهتر شما همراهان گرامی بوسیله ایمیل شما را مطلع خواهیم کرد
موفقیت در دنیای بیرون با موفقیت در دنیای درون شروع میشود
1253 بازدید دوشنبه 29 بهمن 1397
مدت زمان لازم برای مطالعه این مقاله: ۷ دقیقه
آنتونی رابینز موفقترین، مشهورترین و پرطرفدارترین نویسنده و سخنران انگیزشی در جهان است. هرچند که خود اصرار دارد بهجای سخنران انگیزشی، «مربی منتهای کارایی» نامیده شود.
او که متولد سال ۱۹۶۰ در ایالات متحده است، ابتدا کارش را بهعنوان بازاریاب و مبلّغ سمینارهای جیم ران شروع کرد و بهعنوان بخشی از شرایط این شغل، تمام آثار مکتوب و صوتی او را خواند و گوش کرد. سپس، نزد جان گریندر – یکی از پایهگذاران ان ال پی – به همراه ریچارد بندلر، اصول و روشهای ان ال پی را آموخت و به تدریس آنها پرداخت. گریندر رابینز را تشویق کرد که به پدیده راه رفتن بر روی آتش بپردازد و رابینز با آموختن روشهای روانی شرطیسازی ذهن برای این کار، شروع به ارائه سمینارهایی کرد که در پایان آنها، تمام شرکتکنندگان با پای برهنه بر بستری از زغال گداخته راه میرفتند.
با گذشت سالها رابینز یافتههای خود را با ان ال پی تلفیق کرد و روش جدیدی به نام ان.اِی.سی را ارائه داد. او همچنین پایهگذار روانشناسی نیازهای انسانی است و تابهحال روشهای متعددی برای موفقیت در زمینههای مختلف ابداع کرده است که در کتابها، برنامههای صوتی و سمینارهایش ارائه میشود.
داستان من زمانی شروع شد که ۱۷ سال داشتم. دنبال راهی برای تغییر دادن زندگیام میگشتم. آن موقع خیلی عاجز بودم. خیلی چاق بودم. بااینکه واقعاً مردم را دوست دارم اما دوستان زیادی نداشتم و منزوی بودم.
در یکی از سمینارهای جیم ران شرکت کردم و با گوش دادن به سمینار او هیجانزده شدم. البته قبل از آنهم دیوانهوار کتاب میخواندم؛ بهطوریکه در طی ۷ سال ۷۰۰ کتاب در زمینه رشد شخصی و فیزیولوژی و در کل در مورد هر چیزی که میدانستم که میتوانم به کار بگیرم تا کیفیت زندگیام را بهتر کنم، خواندم.
بهاینترتیب طی مدت بسیار کوتاهی به جایی رسیدم که در روزنامهها و مجلات درباره من مطلب مینوشتند. به من لقب پسر اعجوبه داده بودند. من کارآفرین خیلی موفق و جوانی بودم اما بعد از مدتی به خرابکاری در کار شروع کردم. تا حدی که از انجام کاری که به نظر خودم نهایت موفقیت در زندگی بود به جایی رسیدم که در سن ۲۲ سالگی متوجه شدم که در کارم خرابکاری میکنم. در جلسات مهم کاری غیبت میکردم، رفتار بدی با مردم داشتم، درحالیکه انسان بدرفتاری نیستم و کمی بعد عذرخواهی میکردم اما آن کار را دوباره انجام میدادم.
من هیچوقت سراغ مواد مخدر یا الکل نرفتم. اما از غذا بهعنوان یک ماده مخدر استفاده میکردم. چیزی که اتفاق افتاد این بود که من در فقر شدید بزرگ شدم و به این نتیجه رسیده بودم که اگر پول کافی دربیاورم میتوانم به همه خانواده و عزیزانم کمک کنم. خُب، بعداً این پول را درآوردم اما فهمیدم که همه من را با چشم بدی نگاه میکنند. متوجه شدم که آنها بهمحض اینکه دوباره به مشکلی بربُخورند سراغ من میآیند. به همین خاطر به طور ناخودآگاه – نه خودآگاه – شروع به خراب کردن موفقیتهای خودم کردم.
بالاخره به آستانهای رسیدم که مجبور بودم زندگیام را تغییر دهم و فکر کردم که من تمام آن کتابها را خواندهام و به تمام نوارهای آموزشی گوش فرادادهام و در کل همه کارکردهام. چیزی که نکرده بودم این بود که ذهن، جسم و احساسم را عادت بدهم به طور مداوم آنچه میخواهم را در همان لحظه انجام بدهم. در آن زمان شروع به آموختن چیزهای متنوع مثل ان ال پی – برنامهریزی عصبی کلامی – که در آن زمان برترین علم موجود بود، هرچند امروزه از ان ال پی استفاده نمیکنم (اما برخی از ابزارهایش که به طور قابل اعتمادی ارزشمند هستند را به کار میگیرم) کردم. من همینطور ادامه دادم و به پیش رفتم.
دانلود رایگان سمینار مهارت شادمانی - آنتونی رابینز
برای به راه انداختن شغل و حرفهام در ابتدا خودم را تغییر دادم. طی ۳۰ روز در حدود ۱۴ کیلوگرم و طی ۶ هفته ۱۷ کیلوگرم وزن کم کردم؛ اما مهمتر اینکه به خدا نزدیکتر شدم. احساس اطمینان را دوباره به جسم خودم برگرداندم. پیشتر در اتاقی با ۱۰۰ نفر راه میرفتم و احساس تنهایی میکردم اما دوستهای جدیدی پیدا کردم. درآمد سالانهام از ۳۸۰۰۰ دلار به بیشتر از ۱ میلیون دلار رسید. اینها را به این دلیل گفتم تا نشان بدهم که تغییر سریع چطور صورت میگیرد؛ همانطور که خودم را تغییر دادم.
همه میخواستند بدانند که چطور این کار را انجام دادم و من هم با آنها در میان گذاشتم. ابتدا این کار را با دوستانم انجام دادم. بعد رشد کرد و بهزودی داشتم افراد ردهبالا و مدیران کسبوکارها را متحول میکردم. با پرنسس دایانا و قورباچوف و رؤسای جمهور کار کردم و این طی ۲۵ سال گذشته رشد کرد و رشد کرد تا اینکه الآن ۳۵ میلیون نفر به نوارهای آموزشی من گوش میدهند. حدود ۳ میلیون نفر در سمینارهایم شرکت کردهاند. طی این سالها همه اینها بهطور تصاعدی رشد کردند و علت آن این است که من خودم را متعهد کردم راهی برای کمک به مردم پیدا کنم تا اوضاع را به سطحی بالاتر برسانم و روش من این بود که در ابتدا این کار را با خودم شروع کردم.
بیشتر افراد زندگی را فقط میگذرانند و آهسته حرکت میکنند. اما مسئله این است که باید دلیلهایمان را فعالانه بیرون بکشیم، آنها را هر روز بخوانیم و زندگیمان را به حرکت بیاندازیم.
اگر برای انجام کاری یک چرایی به اندازه کافی بزرگ داشته باشیم میتوانیم چگونه انجام دادنش را پیدا کنیم. اما به هیچکدام از اینها نمیرسیم، مگر اینکه یک تحول اساسی در شرایط ذهنیمان ایجاد کنیم.
مقاله تغییر و تحول درونی به سبک آنتونی رابینز را از دست ندهید
مردم میتوانند هر چه دلشان میخواهد درباره چیزهایی که میخواهند حرف بزنند؛ اما باید از جا بلند شوید، موسیقی بگذارید، ورزش کنید. در این شرایط و در زمانی که عضلاتتان را به کار میاندازید یا وزنه را بالا برده و به خودتان فشار میآورید، حتی اگر کارتان زیاد خوب نباشد یا حتی وقتیکه پیادهروی میکنید، در این شرایط است که بدنتان را به کار میاندازید و ذهنتان را تغذیه میکنید. در این شرایط متعالی است که ذهنتان به این فکر میافتد که چه چیزی میخواهید و چهکاری باید انجام بدهید و درنتیجه ذهن شروع به طرحریزی برنامه اجرایی برای شما میکند.
البته باید کسانی را هم پیدا کنید که از پیش به موفقیت رسیده باشند و از آنها الگو بگیرید. بروید و ببینید که افراد موفق پیشتر چه کارهایی انجام دادهاند. موضوعِ تمام زندگی من الگو گرفتن بوده است و درباره این طرح بوده که موفقیت از خود ردپا میگذارد و اگر کسی در زمینهای به موفقیت برسد، در صورتی که این کار را بیشتر از یک بار انجام داده باشد، علت آن خوششانسی نبوده است. اگر این کار را به طور مداوم انجام داده باشد یک برنامه اجرایی دارد، حتی خودش ممکن است از وجود این برنامه اجرایی بیاطلاع باشد، اما یک برنامه دارد و چیزی وجود دارد که به آن عمل میکند، کارهای یکسان را انجام میدهد، بذرهای یکسانی را به نحو یکسانی میکارد و پاداشهای یکسانی را برداشت میکند. اگر شما هم این کارها را تکرار کنید زمان خیلی کمتری میگیرد؛ چون لازم نیست به دنبال یادگیری از طریق آزمون و خطا بروید. فشرده کردن زمان راز همه چیز است.
معاشرت با کسانی که پیشتر به این نتایج رسیدهاند به شما اجازه میدهد که از تجربه آنها بیاموزید، زحمتتان را کم کنید و زمان لازم را تا حد امکان کوتاه کنید و خودتان را به سرعت پیش ببرید. من در سن ۴۲ سالگی کارهایی را انجام دادم که برای انجام دادنشان ۸۲ سال عمر لازم است؛ اما از تجربه عده زیادی که پیشتر از من بودند استفاده کردم.
ریشهی لاتین کلمه «تصمیم» برگرفته از «قطع» است. شما نیز هنگام تصمیمگیری، هر چه احتمال منفی است را قطع کنید و کنار بگذارید. نترسید. بزرگترین دام بر سر راه موفقیت، آنچه موجب میشود مردم نتوانند برای رسیدن به هدفشان تلاش کنند، ترس است. ترس از شکست، ترس از موفقیت، ترس از طرد شدن، ترس از درد و ترس از تمام ناشناختهها.
همین الان در چالش شکست ترس شرکت کنید
میدانید چگونه باید ترس را محدود کرد؟ تنها راه برطرف ساختن ترس، روبهرو شدن با آن است. اگر ترس بر زندگیتان سایه انداخته، به سراغش بروید، رودررویش بایستید و به سویش حملهور شوید. تنها در اینصورت است که خواهید توانست زندگی دلخواه خودتان را خلق کرده و در جاده موفقیت به حرکت درآیید. همین الآن تصمیم بگیرید که دیگر مثل قبل نباشید! این را به یاد داشته باشید که شما نیز میتوانید همچون آنتونی رابینز پسر اعجوبه زندگی خودتان باشید.