ضمن عرض سلام و احترام
بسیار سپاسگذاریم که به خانواده بزرگ ما پیوستید
برای اطلاع رسانی بهتر شما همراهان گرامی بوسیله ایمیل شما را مطلع خواهیم کرد
ارزش تو را خداوند تعیین میکند؛ نه دیگران! و خداوند تو را ارزشمند آفریده است
1130 بازدید پنج شنبه 29 فروردین 1398
همه ما وقتی صبح برمیخیزیم با چالش یکسانی روبرو هستیم: این که بر معمولی بودن غلبه کنیم و با تمام قوا زندگی کنیم. بر اساس گزارش سازمان تأمین اجتماعی، اگر ۱۰۰ نفر از افرادی که در ابتدای مسیر شغلیشان هستند انتخاب کنید و در طی ۴۰ سال آینده تا هنگامی که به سن بازنشستگی می رسند وضعیت آنها را دنبال کنید، به این نتیجه می رسید که: یک نفر از آنها ثروتمند خواهد شد، چهار نفر از آن ها وضعیت مالی خوبی خواهند داشت، پنج نفر در حال کار کردن خواهند بود البته نه به دلیل علاقه بلکه به این دلیل که مجبور هستند، ۳۶ نفر از دنیا خواهند رفت و ۵۴ نفر دیگر در فقر و بیپولی به سر می برند و برای ادامه زندگی شان وابسته به دوستان و خانواده و دولت خواهند بود. از لحاظ مالی، فقط ۵ درصد از ما موفق به خلق زندگی دلخواه مان میشویم و ۹۵ درصد از ما همواره در تمام زندگی مان در تقلا خواهیم بود. بنابراین باید بفهمیم که در حال حاضر چهکاری باید انجام دهیم تا در آینده و در زمان بازنشستگی، هم چون آن ۹۵ درصد از لحاظ مالی با مشکل مواجه نباشیم؟
عبور از معمولی بودن و ملحق شدن به ۵ درصد بالایی
مرحله اول: تصدیق جامعه ۹۵ درصدی ابتدا باید این واقعیت را بپذیریم که ۹۵ درصد از افراد جامعه ما هرگز به زندگی مورد نظرشان دست پیدا نمی کنند. درنتیجه اگر نسبت به دیگر افراد جامعه طرز فکر و شیوه زندگی متفاوتی نداشته باشیم، باید همانند اکثر آن ها زندگی معمولی و توأم با تقلا، شکست و حسرت را تحمل کنیم.
مرحله دوم: شناخت علل معمولی بودن ۱ . سندروم آینه عقب ضمیر ناخودآگاه ما مجهز به یک آینهی عقب محدودکننده است که از طریق آن همواره به گذشته برمیگردیم و خاطرات گذشته را مرور میکنیم. بسیاری از ما به اشتباه گمان میکنیم همانی هستیم که قبلاً بودیم، بنابراین با توجه به محدودیت هایی که در گذشته داشتیم، خودمان را در زمان حال نیز محدود میکنیم. درنتیجه همه اهداف و انتخاب هایمان را از فیلتر محدودیت های تجارب گذشته مان عبور میدهیم. طبق تحقیقات هر انسان معمولی روزانه بین ۵۰ تا ۶۰ هزار فکر در سر میپروراند که ۹۵ درصد آنها همان افکاری هستند که در روز قبل و روزهای قبل از آن داشته ایم. ما اضطراب، ترس و نگرانی های دیروز را همچون چمدان پوسیده و قدیمی با خود به امروز حمل میکنیم و در مواجهه با یک موقعیت خوب سریعاً آینه عقب را بررسی می کنیم تا توانایی های گذشته مان را ارزیابی کنیم و با خود میگوییم: «نه، قبلاً هرگز چنین کاری انجام ندادهام. هرگز به آن مرحله نرسیده ام. در حقیقت، بارها شکستخوردهام. من بدشانس هستم. باید تسلیم شوم ...» اگر می خواهید از گذشته تان فراتر بروید و به آن سوی محدودیت هایتان قدم بگذارید، باید از نگاه کردن به آینه عقب دست بردارید و زندگی ای مملو از احتمالات نامحدود را در ذهن تان مجسم کنید. این الگو را بپذیرید که: آینده هرگز مشابه گذشته نیست. با خودتان به گونه ای صحبت کنید که به شما اطمینان می دهد نه تنها هر چیزی ممکن است بلکه شما قادر به انجام هر کاری هستید. برای خواستههایتان محدودیتهای غیرضروری تعیین نکنید و این باور را در وجودتان القا کنید که دستیابی به آن ها با تمرکز و تلقین روزانه امکانپذیر است. همیشه به یاد داشته باشید: جایگاه امروز شما نتیجه کارهایی است که درگذشته انجام دادید اما جایگاه آینده شما به این بستگی دارد که از این لحظه به بعد، انتخاب می کنید که چه کسی باشید.
مقاله تو میتوانی از عذاب کشیدن دست برداری را از دست ندهید
۲ . فقدان هدف یک شخص معمولی نمیداند که اهدافش چیست و فقط به فکر روز جاری است و هدفی بالاتر از زنده ماندن ندارد و معمولاً مسیری که کمترین مقاومت و مخالفت را شامل میشود انتخاب میکند. راز غلبه بر معمولی بودن این است که: زندگی هدفمندی داشته باشیم. درواقع، هدف می تواند هر چیزی باشد که در شما انگیزه ایجاد میکند تا هرروز صبح از خواب برخیزید و در راستای هدفتان گام بردارید. هر چه رشد و ترقی میکنید، اهدافتان هم بزرگتر میشود. به یاد داشته باشید که قرار نیست هدف تان را کشف کنید بلکه باید آنها را خلق کنید. وقتی زندگی تان را وقف هدفی می کنید که بزرگتر از مشکلات شما است، مشکلات تان نسبتاً بی اهمیت جلوه می کنند و می توانید به راحتی بر آن ها غلبه کنید.
مقاله لَری پیج و رؤیایی که به واقعیت پیوست را از دست ندهید
۳ . وقایع منزوی کننده یکی از دلایل رایج و مبهم معمولی بودن این است که به اشتباه گمان میکنیم که انتخاب ها و اقدامات ما در زندگی تنها در لحظهای خاص تأثیرگذار هستند مثل ورزش نکردن، خوردن فست فود و یا معوق گذاشتن یک موضوع. باید درک کنیم که تأثیرات و پیامدهای واقعی هر یک از تصمیمات، اقدامات و حتی افکاری که در سر می پرورانیم، ماندگار خواهد بود چرا که هر یک از افکار، اقدامات و انتخابهای ما تعیین میکنند که ما به چه کسی تبدیل خواهیم شد که آن هم در نهایت کیفیت زندگی ما را تعیین خواهد کرد. هر بار که در عوض کار درست، تصمیم به انجام کار آسان میگیرید در واقع شخصیتی در شما شکل میگیرد که بیشتر از آنکه تمایل به انجام کار درست داشته باشد، به دنبال انجام کار آسان است. در این حالت، ضمیر ناخودآگاه ما طوری برنامهریزی میشود که احساس کنیم دنبال نکردن کارهایی که قصد انجامشان را داشتیم مشکلی به وجود نمیآورد (مانند فشردن دکمه تأخیر زنگ ساعت). از طرف دیگر، وقتی که تصمیم می گیرید کار درست را انجام دهید و پیرو تعهدات تان باشید، انضباط رفتاری فوق العاده ای را ایجاد می کنید.
۴ . فقدان مسئولیت پذیری پیوند بین موفقیت و مسئولیتپذیری انکارناپذیر است. مسئولیت پذیری به زندگی ما نظم می بخشد و موجب می شود تا پیشرفت کنیم و نتایج مطلوبی را به دست آوریم که در غیر این صورت قادر به دست یابی به آن ها نبودیم. حقیقت این است که ۹۵ درصد از افرادی که کتاب میخوانند، آموخته هایشان را به کار نمیگیرند چرا که کسی آنها را وادار نمی کند که این کار را انجام دهند. اما راهی برای تغییر این موضوع وجود دارد و آن اینکه یک همراه مسئولیت پذیری پیدا کنید. همین امروز با یکی از دوستان تان تماس بگیرید و از او دعوت کنید تا در سفر دستیابی به اهداف تان با شما همراه شود.
۵ . حلقه تأثیرگذاری معمولی تحقیقات نشان میدهد که ما شبیه میانگین پنج نفری میشویم که بیشترین وقت مان را با آن ها سپری میکنیم. اگر همهی دوستان شما موفق باشند و درآمدشان بالای ۱۰۰ هزار دلار در سال باشد، حتی اگر با درآمدی بسیار کمتر به حلقه آنها وارد شوید، با توجه به سطح تفکر آنها به طور ناخودآگاه شما نیز پیشرفت کرده و تحت تأثیر آنها برای دستیابی به موفقیت قرار میگیرید، در مقابل اگر افرادی که با آن ها در ارتباط هستید دائماً در حال شکوه و شکایت باشند و بر روی نکات منفی زندگی متمرکز باشند، عجیب نیست که شما نیز مانند آنها شوید. با افرادی که به شما انگیزه نمی دهند تا بهترین خودتان باشید، وقت گذرانی نکنید. به جستجوی افرادی باشید که شما را باور دارند، تحسین میکنند و به شما کمک میکنند تا به سطح مورد نظرتان در زندگی دست پیدا کنید.
ما شبیه میانگین پنج نفری میشویم که بیشترین وقت مان را با آن ها سپری میکنیم
۶ . فقدان پیشرفت شخصی سطح موفقیت ما به ندرت از سطح پیشرفت شخصی مان بالاتر می رود، چرا که موفقیت چیزی است که ما با شخصی که به آن تبدیل می شویم، جذبش می کنیم. اگر من و شما بخواهیم سطح موفقیت مان را در همه جنبه های زندگی ( سلامتی، مسائل مالی، ارتباطات و . . . ) از نمره ۱ تا ۱۰ بسنجیم، هر دوی ما خواهان نمره ۱۰ هستیم. مشکل این جاست که بسیاری از ما زمان کافی را صرف بهبود خودمان برای رسیدن به سطح ۱۰ نمی کنیم تا بتوانیم این میزان موفقیت را جذب، خلق و حفظ کنیم. یادتان باشد که، اگر زمانی را به پیشرفت شخصی مان اختصاص ندهیم مجبور می شویم تا برای رنج و تقلا زمان بگذاریم.
۷ . فقدان ضرورت مهمترین دلیل معمولی بودن و عدم بهرهگیری از تمام قوا این است که بسیاری از افراد برای بهبود خودشان و زندگی شان هیچ گونه ضرورت و فوریتی ندارند. طبیعت انسان اینگونه است که تمایل دارد با ذهنیت «یک روزی» زندگی کند و گمان میکند که زندگی یک روز خود به خود رو به راه خواهد شد. این حقیقت را به یاد داشته باشید: زمان حال از هر زمان دیگری مهم تر است چرا که آن چه امروز انجام می دهید تعیین کننده شخصیت آینده شماست و شخصیت شما، کیفیت و مسیر زندگی تان را مشخص می کند.
مرحله سوم: دست به کار شدن از همین امروز احتمال معمولی بودن برای هرکسی وجود دارد، چرا که معمولی بودن به این معناست که آگاهانه یا به طور ناخودآگاه تصمیم بگیرید که مثل همیشه باشید. معمولی بودن ارتباطی به مقایسه شما با دیگران ندارد، بلکه زمانی بروز می کند که تعهدی برای یادگیری، رشد و بهبود پیوسته خودتان ندارید. حقیقت این است که اگر ما همین حالا تغییر نکنیم، زندگی ما تغییر نخواهد کرد. همان طور که رابین شارما به زیبایی بیان کرده است: یکی از غم انگیزترین تجربه های زندگی این است که وقتی به نقطه پایان میرسید، با حسرت به گذشته تان نگاه کنید و پی ببرید که میتوانستید بهتر باشید و چیزهای بیشتری داشته باشید. هرچند بیشتر افراد چنین سرنوشتی برای خودشان رقم میزنند اما قطعاً قرار نیست شما نیز چنین باشید.
آیا شما هم در دام معمولی بودن گرفتار شده اید؟
لطفا نظرات و تجربیات باارزش تان را با ما و دوستان تان در این صفحه به اشتراک بگذارید.