ضمن عرض سلام و احترام
بسیار سپاسگذاریم که به خانواده بزرگ ما پیوستید
برای اطلاع رسانی بهتر شما همراهان گرامی بوسیله ایمیل شما را مطلع خواهیم کرد
ارزش تو را خداوند تعیین میکند؛ نه دیگران! و خداوند تو را ارزشمند آفریده است
1205 بازدید سه شنبه 1 مرداد 1398
در این مقاله قصد داریم به یک سؤال بسیار مهم جواب دهیم، سؤالی که کلید موفقیت و مدیریت صحیح بر زمان را برایتان آشکار میسازد. « چگونه اصل کاریها را شکار کنیم؟ » این، سؤالی است که هر کسی باید جواب آن را بداند. چرا که در عصری که پُر از موضوعات و کارهای فرعی، جنبی و غیرضروری است، بسیار مهم و حیاتی میباشد که مهارت تشخیص و تمرکز بر اولویتها و کارهای اصلی را داشته باشیم تا از این طریق بتوانیم زودتر از دیگران در اقیانوس موفقیت شنا کنیم.
روزی در شرکتی ...
روزی در شرکتی یکی از کارمندان جوان پیش مدیر منابع انسانی رفت و گفت: «من دیگر نمیتوانم اینجا کار کنم و میخواهم از این کار استعفا بدهم» مدیر پرسید: «چرا؟ لطفا به من بگویید چه شده است؟» کارمند جوان پاسخ داد: «جَو کلی شرکت برای ذهن من خیلی سمی و منفی هست. آدمهایی اینجا هستند که همیشه دنبال سیاستاند. بعضیها هم مدام حرفهای منفی میزنند. بعضیها هم به جای کار کردن، بیشتر شایعهپراکنی میکنند. فکر نکنم دیگر بتوانم این را تحمل کنم.» مدیر گفت: «باشه. ولی من قبل از اینکه بروی، خواهشی از تو دارم.» آن مرد جواب داد: «خواهش میکنم بگویید که چه کمکی میتوانم برایتان انجام دهم؟» مدیر گفت: «من از تو میخواهم این کار آخر را صادقانه انجام بدهی. از تو میخواهم یک لیوان آب برداری و تا لبه آن را پر از آب بکنی و اطراف شرکت سه دور قدم بزنی، بدون اینکه حتی قطرهای آب روی زمین بیفتد. بعد از انجام این کار، اگر خواستی میتوانی استعفا بدهی.» اگرچه خیلی عجیب به نظر میآمد، مرد فکر کرد که این کار فقط چند دقیقه طول خواهد کشید پس عیبی ندارد. به همین خاطر یک لیوان را پر از آب کرد و سه دور در محوطه شرکت قدم زد. بعد پیش مدیر آمد و به او گفت که کاری را که ازش خواسته بود انجام داده است. مدیر پرسید: «وقتی در محوطه شرکت قدم میزدی، دیدی که کارمندی راجع به کارمند دیگری بد صحبت بکند؟ حرف بیربط و شایعهای شنیدی؟ ناراحتیای پیش آمد؟» مرد جواب داد: «نه» مدیر دوباره پرسید: «دیدی که کارمندی به کارمند دیگری بد نگاه بکند؟» مرد جوان پاسخ داد: «نه» مدیر گفت: «میدانی چرا؟ چون تو روی لیوان تمرکز کرده بودی تا مطمئن بشوی که از دستت نیفتد و آبی بر روی زمین نریزد.» در مورد زندگی هم، همین موضوع برقرار است. وقتی ما روی اولویتهایمان تمرکز میکنیم، دیگر وقت نداریم تا به اتفاقات حاشیهای اطرافمان بپردازیم. اشتباهات دیگران، شایعهها، سیاست، منفیبافی و بقیه چیزها.
وقتی ما روی اولویتهایمان تمرکز میکنیم، دیگر وقت نداریم تا به اتفاقات حاشیهای اطرافمان بپردازیم.
حقیقت این است که هر جایی که برویم از این دست آدمهای سمی و منفیباف وجود دارد. تغییر شغل، تغییر موقعیت لزوما تضمین نمیکند که از دست این آدمها خلاص شویم. ما باید حتما کاری که در توانمان هست را انجام دهیم تا اوضاع پیرامونمان را در جهت مثبت تغییر دهیم. ولی وقتی ما میدانیم که بیشترین تلاشمان را انجام دادهایم و اوضاع کم و بیش مثل قبل هست، باید تمرکزمان را به سمت لیوان آب بچرخانیم، اولویتهایمان، رشدمان، شکوفایی و پیشرفتمان. و بعد ما دیگر به اندازهی قبل تحت تأثیر چیزهای منفی قرار نمیگیریم.
و اگر دیگر تحمل اوضاع از ظرفیت ما خارج بود، شاید واقعا ما نیاز به تغییر داشته باشیم. ولی باید این را بدانیم که کار جدید یا موقعیت جدید هم با خودش مشکلات و پیچیدگیهایی به همراه دارد.
ما باید حتما کاری که در توانمان هست را انجام دهیم تا اوضاع پیرامونمان را در جهت مثبت تغییر دهیم.
فرض کنید برای تهیهی شام به گوشت احتیاج است. وقتی از منزل بیرون میروید، میتوانید کارهای فرعی از قبیل تعمیر اُتو یا خرید جوراب و کفش را هم انجام دهید، اما مهم این است که تشخیص دهید شما به قصد تأمین مواد اساسی و ضروری برای تهیهی شام خانواده به بازار میروید و دلیلی ندارد که تمام وقت خود را صرف یافتن یک تعمیرکار مناسب برای اُتو کنید. واقعیت این است که در زندگی روزمرهی ما این موضوعات فرعی و جنبی و غیرضروریاند که بر ما مسلط شدهاند و باعث میشوند تا از کارهای اصلی که باید انجام دهیم، غافل بمانیم و دچار کمبود وقت و استرس و فشارهای روانی بیمورد شویم.
مزیت عمدهی پرداختن به امور اصلی و اساسی قبل از سرگرم شدن به فعالیتهای جنبی و غیرضروری این است که استرس و فشار روانی بسیار کمتری به شخص در طول زمان وارد میآید.
اکنون سؤالی پیش میآید و آن این است که چگونه «اصل کاریها» را از درون فعالیتهای جنبی و فرعی و به هم ریختهی روزمره و هفتگی خود بیرون بکشیم و به آنها بپردازیم؟ برای پاسخ به این سؤال باید ابتدا مهارت تقسیمبندی را در خود تقویت کنیم. برای این کار بیایید با خود تمرینی انجام دهیم و برای شروع کار اهداف خود را دستهبندی کنیم.
در زندگی روزمرهی ما این موضوعات فرعی و جنبی و غیرضروریاند که بر ما مسلط شدهاند و باعث میشوند تا از کارهای اصلی که باید انجام دهیم، غافل بمانیم و دچار کمبود وقت و استرس و فشارهای روانی بیمورد شویم.
بدیهی است که فعالیتها و کارها برای رسیدن به اهدافی خاص انجام می شوند و ما وقتی بتوانیم اهداف خود را در سطح کلان مشخص کنیم، میتوانیم کارهای اصلی و کلان را نیز از دل آنها استخراج نماییم. اهداف زندگی معمولا به دستههای زیر تقسیم میشوند که هر کدام از شما بسته به خُلق و خو و سلیقهی خود میتوانید این دستهبندی را تغییر دهید:
به همین ترتیب شما میتوانید برای هر بخش از آرمانهای خود اهدافی کلان را معرفی و نامگذاری کنید. بعد بیایید اهداف را به صورتی کاملتر توضیح دهید. مثلا بگویید در زمینهی تحصیلات میخواهم در این فرصت زمانی به این حد از مدارج علمی دست یابم و یا در خصوص اهداف مربوط به سلامت جسمی بگویید که میخواهید در این مدت مشخص به این میزان از سلامت جسمی برسید.
فعالیتها و کارها برای رسیدن به اهدافی خاص انجام می شوند و ما وقتی بتوانیم اهداف خود را در سطح کلان مشخص کنیم، میتوانیم کارهای اصلی و کلان را نیز از دل آنها استخراج نماییم.
حال اهداف (اهداف خُرد) و زمان رسیدن به آنها را برای خودتان تعریف کنید؛ مثلا اگر وزن زیادی دارید و میخواهید چربیهای اضافی بدن خود را آب کنید و قصد دارید این کار را با تحرک و ورزش انجام دهید، لاجرم باید بسته به زمانی که میخواهید نتیجه بگیرید، چند ساعتی را در طول هفته به ورزش اختصاص دهید. در آن ساعت خاص، «اصل کاری» شما ورزش و تمرینات بدنسازی است، مگر اینکه فعالیتی مهم و اورژانسی شما را به طور موقتی از اهداف دیگر بازدارد و به عنوان «اصل کاری» در آن لحظه از زندگی شما ظاهر گردد. در داستانی که در ابتدا بیان کردیم، کارمند جوان اصل کاری و علت اصلی حضور خود در شرکت را فراموش کرده بود و درنتیجه تحت تأثیر محیط و همکاران خود قرار گرفته بود و به جای اینکه بر موضوع اساسی تمرکز کند، بر چیزهای کمارزش و تا حدودی بیارزش توجه میکرد. حال آنکه اگر این شخص میتوانست تمرکز خود را بر اصل کاری و کار مهمی که در حال انجام آن بود معطوف میکرد، در این صورت دیگر به اندازهی قبل تحت تأثیر چیزهای منفی قرار نمیگرفت. در واقع اولویت اساسی برای کارمند جوان، تمرکز بر اولویتها و اصل کاریها بود.
با استفاده از این روش و در سه مرحله:
۱. با هدفگذاری درست و حساب شده
۲. زمان سنجی
۳. تعریف فعالیتهای اساسی
دیگر در زندگی شما اهداف بیمورد و جنبی وجود نخواهد داشت و هر چه هست فعالیتهای ضروری میباشد که البته نسبت به وزن و سنگینی هدف و میزان اهمیت آن، همیشه یک هدف نسبت به بقیه «اصل کاریتر» و اساسیتر است.
اولویت اساسی برای هر کسی، تمرکز بر اولویتها و اصل کاریهاست.
مزیت عمدهی پرداختن به امور اصلی و اساسی قبل از سرگرم شدن به فعالیتهای جنبی و غیرضروری این است که استرس و فشار روانی بسیار کمتری به شخص در طول زمان وارد میآید. چرا که شخص احساس میکند به هر حال بخشهای اساسی و اصلی کار را انجام داده است و این فعالیتهای جنبی نیز به تدریج، بدون آنکه آسیبی جدی متوجه او گردد، قابل انجام است.
بنابراین از این به بعد در همهی امور زندگی خود، در هر لحظه یک سؤال اساسی از خود بکنید و آن سؤال این است که «اکنون اصل کاری و فعالیت اساسی و مهم و تعیین کنندهای که در راستای اهدافم باید انجام دهم و میتوانم انجام دهم کدام است؟» اگر جواب این سؤال شما را قانع کرد، همهی برنامههای جنبی را متوقف کنید و به فعالیت اصلی و بنیادی بپردازید. به شما قول می دهم که با این شیوهی ساده میتوانید تحولی عظیم در زندگی خود به وجود آورید.
دانلود PDF این مقاله
محصول «طراحی سرنوشت» حاوی پنج گام مهمی است که هرکسی باید بردارد تا بتواند زندگی مورد نظرش را خلق کرده و به اهدافش جامهی عمل بپوشاند.
روی تصویر زیر کلیک کنید و اطلاعات کامل این محصول را بخوانید: