موفقیت با انگشت شکسته!
سرفصلهای مهم این مقاله
Toggleسلام به شما همراهان عزیز! من رجب حرفه دوست هستم؛ از آکادمی آموزشی رجب حرفه دوست! آیا تا به حال در زندگی با مانع یا زنجیرهای از موانع مواجه شدهاید که حس کنید تمام رویاهایتان را تهدید میکند؟ لحظهای که همه چیز سخت میشود و نمیدانید آیا باید ادامه دهید یا تسلیم شوید؟ امروز میخواهیم داستانی را تعریف کنیم که به شما نشان میدهد چگونه میتوانید حتی از بزرگترین موانع، سکویی برای موفقیت و پیشرفت بسازید (یعنی شکست را به موفقیت تبدیل کنید!).
این داستان درباره مردی است که رویایش در آستانه نابودی بود، اما او چیزی داشت که هیچکسی نمیتوانست از او بگیرد: یک ذهنیت مثبت و شکستناپذیر. امروز قرار است درباره کلم لابین (Clem Labine)، بازیکن افسانهای بیسبال، صحبت کنیم، کسی که حتی شکستن انگشتش هم نتوانست او را از مسیر موفقیت دور کند. با ما همراه باشید تا ببینید چگونه او زندگیاش را متحول کرد.
و اما زندگی؛ همیشه طبق برنامه پیش نمیرود!
کلم لابین در یک خانواده معمولی متولد شد، اما آرزوهای خیلی بزرگتری در سر داشت! او از همان کودکی به بیسبال علاقه داشت و آرزو میکرد روزی به یکی از بهترین بازیکنان این ورزش تبدیل شود. اما زندگی همیشه طبق برنامه پیش نمیرود.
وقتی پسر جوانی بود انگشت اشاره دست راستش شکست، و بعد از معالجه، دیگر هرگز مثل اول نشد و انگشت او برای همیشه کج ماند. کلم که عاشق بیسبال بود بسیار دلسرد شد. رؤیای بیسبالیست شدن کلم لابین داشت به پایان خودش میرسید!
اینقدر ناامید نباش! مصیبتها به رحمت مبدل میشوند..
اما کلم تصمیم گرفت این حادثه را نه به پایانی برای رؤیای بیسبالیست شدنش، بلکه به نقطه عطفی در زندگیاش تبدیل کند.
کلم به یاد جملهای افتاد که از یکی از مربیانش شنیده بود: «اینقدر ناامید نباش. گاهی مصیبتها به رحمت مبدل میشوند. همه آن به خودت بستگی دارد. اینکه به مشکلات سر راهت چطور نگاه کنی. یک مثل معروف است که میگوید: «هر شکستی، مقدمه یک پیروزی است» او نصیحت مربیاش را در دل و ذهنش حک کرد و به جای ناامیدی، به بازی بیسبال ادامه داد و روی تمرین و تقویت مهارتهایش تمرکز کرد.
بالاخره موفق شد! از شکست به موفقیت..
لابین شروع کرد به بازی کردن با یک توپ کوچکتر و سختتر از توپ بیسبال. او هر روز ساعتها تمرین میکرد و انگار در ذهنش این جمله تکرار میشد: «من میتوانم، حتی با انگشت شکسته».
و خیلی زود متوجه شد که به طور طبیعی استعداد خاصی در پرتاپ توپ با دست دارد و در حین تمرین فهمید که از انگشت کجش میتواند به خوبی استفاده کند. خم انگشت او به توپ چرخش می داد. بهاینترتیب، کلم به پرتابکنندهای خاص در تیم خودش تبدیل شد. این اتفاق، باعث امیدوارتر شدن کلم شد.
بنابراین سالها روی این چرخش کار کرد تا توانست بهترین پرتابکننده توپ شود و در تیمهای بزرگی همچون بروکلین داجرز (Brooklyn Dodgers)، لسآنجلس داجرز (Los Angeles Dodgers) و پیتسبرگ پایرتس (Pittsburgh Pirates) توانست بازی کند.
این پادکست را هم بشنوید:
راز موفقیت کلم لابین فاش شد!
بیایید راز موفقیت او را پیدا کنیم..
۱. Having a clear goal: داشتن هدف واضح: کلم از همان ابتدا میدانست که دقیقا چی میخواهد! او میخواست یک بازیکن برجسته بیسبال شود، و این هدف به او جهت و انگیزه میداد.
۲. not giving up: تسلیم نشدن: لابین ساعتهای طولانی و حتی سالها برای بهبود مهارتهایش وقت گذاشت. او در مواجهه با شکستها و مشکلات، به جای ناامیدی و تسلیم شدن، بیشتر تلاش کرد؛ چون یاد گرفته بود که هر شکستی، مقدمه یک پیروزی است.
۳. Positive Attitude: نگرش (نگرش مثبت): کلم یاد گرفته بود که چگونه در شرایط نامناسب و سخت، دنبال چیزهای خوب بگردد. به این معنی که به جای تمرکز بر مشکلات و موانع، ذهنش را به سمت راهحلها و نقاط قوت هدایت میکرد.
بههمینخاطر هم، او شکستها و چالشها را بهعنوان فرصتهایی برای یادگیری و رشد میدید، نه موانعی که جلوی پیشرفتش را میگیرند. این طرز فکر به او اجازه داد که پس از شکستن انگشتش، روشهای جدیدی برای بهبود و تمرین پیدا کند.
هیچ چیزی نمیتواند ما را متوقف کند!
در پایان، داستان کلم لابین نهتنها داستان یک ورزشکار موفق است، بلکه داستان کسی است که از دل سختیها و چالشها، راهی برای پیشرفت پیدا کرد. او به ما نشان داد که وقتی ذهنیت مثبت و هدف روشن داریم، هیچ چیزی، حتی شکستن انگشت هم نمیتواند ما را متوقف کند. حتی زمانی که همه چیز علیهمان است، میتوانیم با پشتکار، اراده و باور به خود، از هر مانعی عبور کنیم و به موفقیت برسیم.
شکستها، تنها فرصتی برای آغاز دوباره!
این داستان به ما یادآوری میکند که شکستها تنها فرصتی برای آغاز دوباره هستند، فرصتی برای یادگیری، رشد و ساختن مسیری قویتر و مطمئنتر به سمت موفقیت.
و حالا، وقت آن رسیده که از خودمان بپرسیم:
- اگر من جای کلم لابین بودم، در مواجهه با شکستگی انگشت و تهدید رؤیاهایم چه میکردم؟
- آیا تا به حال لحظهای یا شاید لحظاتی در زندگیام بوده که یک مانع یا موانعی، من را به فکر تسلیم شدن بیندازد؟ چگونه با آن مانع یا موانع برخورد کردم؟
- امروز چه چیزی میتوانم از داستان کلم لابین یاد بگیرم و در زندگی خودم به کار بگیرم؟
این بود داستان امروز ما. اگر این داستان برایتان الهامبخش بود، حتماً آن را با دیگران هم به اشتراک بگذارید. تا پادکست بعدی، شاد، پرانرژی و پر از امید باشید!
دیدگاهتان را بنویسید